شب نسینی توی میدون
جای همه تون خالی بود
دیروز بعد از اینکه از ییلاق برگشتیم سمیرا (دُخملی مامان زهرا) بهم گفت مهدیه میشه شب رو بریم توی میدون بگذرونیم؟
"تنها بچه های مامان زهرا هستن که به من نه خاله میگن نه آجی بلکه به اسم صدام میزنن"
منم بهش گفتم چرا که نه!! برسیم خونه خستیگمون در بره بعد میبرمتون
حدودای ساعت 9 بود که بار و بندیلمونو جمع کردیم و راهی شدیم
جای همگی خالی خیلی هم خوش گذشت, کلی هم عکس انداختیم, با هم میریم عکس 3 تا دیگه از خواهر زاده هامو میبینیم
راستی قبلش بگم که مامان زهرا 4 تا خواهر زاده گُل به من هدیه داده
اولینشون سمیراس که بزرگترین نوه خانوادگیمون هم محسوب میشه, بعد پسرش به اسم محمد که در حال حاضر خدمته و مهدی و محسن
اینم عکسشون, طبق معمول شب و کمبود نور
از سمت راست اولین پسملی مهدی هستش کلاس دوم راهنمایی وسطیه هم سمیرا و اون یکی هم محسن اونم اول راهنمایی هستش
بسیووووووووووووووووووووووووووووووور میدوستمشون