مسیح قندعسل مامسیح قندعسل ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

ღ.ناز دونه ی من.ღ

عروسی سمیرا

1391/12/27 10:58
2,771 بازدید
اشتراک گذاری

سلامی به گرمی گرمای هوای شهرمون که طاقت همه رو طاق کرده دیگه, به تموم دوست جونای گُل خودم

راستش این مدتی که نبودم درگیر بودم خفن ناک اما نمیگم درگیر مراسم عروسیا خیال باطل یه کوچولو مثلأ حدود 4 روز درگیر کارای عروسی بودیم .... جای همه دوستام خالی یه عروسی فوق العاده بود یه عروسی که به قول آبجی زهرا (مامان سمیرا) یه عروسی تاریخی شد , خیلی نگران بودیم که مشکلی پیش نیاد اما خدا رو شکر همه کارا به بهترین نحو انجام شد

من بیچاره رو بگو که 3 شب تمام نخوابیدم (نه به خاطر عروسیعینک) و از بیخوابی دیروز توی آرایشگاه هی چُرت زدم ... از فرط خستگی و بیخوابی چشمام مثل کاسه خون شده بود, خدایی خیلی سخته جُفت و جور کردن یه مراسم عروسی , بیچاره سمیرا و محمد با اینکه ما هم کمک حالشون بودیم اما فشار بیشتر روی اونا بود

خب حالا از مراسم براتون بگم :

اول از همه اینو بگم که بالأخره ایده مو که همیشه دلم میخواست برای عروسی خودم پیاده کنم برا عروسی سمیرا جورش کردم (البته بازم یه ایده ناب برا  خودم دارم که دیگه اونو تحت هیچ شرایطی لو نمیدمزبان) اونم ایده ماشین عروس بود که واقعأ تک و ناب شد, هر چند که قبلأ هم این این ایده اجرا شده بود اما بازم یه ماشین عروس فوق العاده شد جوری که چند دقیقه ای که توی کوچه یا دم در آتلیه پارک بود کلی خواهان و خواستار ازش عکس میگرفتن نیشخند

کار گِل مالیش با من و آقا دوماد بود فکر میکردم خیلی ساده باشه اما پدرمون در اومد, فکر کنیـــــــــد از ساعت 7 صبح تا ساعت 9 فقط گِل مالیش میکردیم بعد از اونم موقع فعالیت من شد که باید این شکلای قلب رو توی اون گِلا طراحی میکردم, قبل از طراحی قلب و شکلای دیگه همسایه هامون یه چندتایی میومدن میپرسیدن برا چی این بیچاره رو گِل مالی کردین, یکی دیگه میگفت لابد میخواد بره جنگ, آره ه ه ه ه !!!!!!! سبز

یادش بخیر چه زود گذشت و تموم شد , بیاین با هم بریم عروسک منو ببینین که بالأخره ماشین عروس هم شدمژه , جیگمل عروسکمو بخورم که خدایی عروسکه از خود راضی

این عکسای قبل از گُل زدنش :

 

 

و اینم عکس بعد از گُل زدنش که کار گُل زدنشم آقای امیریان زحمتشو کشید هر چند اونی که من میخواستم نشده بود اما بازم قشنگ شده بود , دستشون درد نکنهلبخند

 

خب اینم از ماشین عروس , نظراتونو بگین تا بدونم بیخودی که ذوق نکرده بودم ناراحت

حالا موقع اینه که از مراسم براتون بگم یه مراسم فوق العاده بود , از رقاصیهاشو از اهنگای تک و نابش گرفته تا مراسم پرتاب دسته گُل عروس که برا خودش داستانی جدا داره , حالا حدس بزنین کی دسته گُل عروسو گرفــــــــــــت چشمک

بعد از صرف شام یه کم مراسم خلوت تر شد امـــــــا شور و حالش تازه شروع شد , ساعتهای خودمونی , فکر میکنم آشپزه یه چیزی توی غذاش ریخته بود نیشخند آخه همه رقاص شده بودن چشمک

تموم اعضای خانواده و فامیل به قول برادر زاده م یه حلقه اتحاد تشکیل دادیم و عروس و دوماد رو انداختیم وسط حلقه و تا جایی که همه جون و انرژی در بدن داشتن زدن و رقصیدن

شماری از اعضای خانواده امروز از پا درد نای راه رفتن نداشتن من جمله حاجیتون که هنوزم پاهاش درد میکنهنگران

الأن دارن صدام میزنن میخوام  برم بیرون مابقی ماجرا رو  بعدا براتون میتعریفم مونده حالا حالاها پس منتظر بقیه داستانم باشینمژه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

خرید اینترنتی محصولات پنبه ریز تخفیف و ارسال رایگان
30 تیر 91 22:33
مهدیه خانم سلام. من نماینده فروش اینترنتی شرکت پنبه ریز هستم. این کد را یادداشت کنید: 0030151181 این کد معرف شماست. با داشتن این کد می توانید از سایت خرید اینترنتی پنبه ریز با تخفیف و ارسال رایگان محصولات بهداشتی (پوشک- نوار بهداشتی و انواع دستمال کاغذی و ... ) خریداری کنید. کد را گم نکنید زیرا برای ثبت نام لازم است. شما نیز می توانید بعد از ثبت نام درخواست بدهید و نماینده فروش شوید! برای ثبت نام باید کد معرف داشته باشید که من در اختیارتان قرار دادم. موفق باشید
مامان رادین
31 تیر 91 18:23
مبارکه....ایده قشنگیه ماشین خیلی باحال شده آفرین


مرسي خانومي
نظر لطفته
خاله جون
31 تیر 91 19:08
به به به این سلیقه
ماشین عروس خیلی خشمل شده


قربونت عزيزم لطف داري
مامان امیرعلی
1 مرداد 91 16:34
بابا بیخیال ترکوندیا.
بسیار خوشمان آمد.
حالا چرا ما رو دعوت نکرده بودی عروسی.
ماشین عروس هم که حرف نداشت.منم پیشنهاد بدم به آبجیم همینکارو کنه برا ماشینشون.
به این میگن دزدی ایده
راسی گلای ماشینو فکر کنم همون اوله حرکتش کندن موتوریا مگه نه



واااااااااا ايشـــالله عروسي خودم دعوتت ميكنم
لووووووووس يني چي منم پيشنهاد بدم به آبجيم !!!!
روز روشن و دزدي ايده ؟؟؟؟ دِهَــــــه
واي زهرا جون يه چيزي ميگم يه چيزي ميشنوي جلو چشم خودم چند تا گلاشو كندن آخه من موندم اينا كي ميخوان فرهنگ دار بشن اَ ه ه ه ه ...
مامان پریسا
2 مرداد 91 1:57
مبارک باشه ایشالله عروسی ابجی مهدیه


عجب ایده جالبی بابا . عالی بود خیلی خوشم اومد . من که تا حالا ندیده بودم.
اما خیلی حوصله میخواد هاااا
گل بازی وااااااای


فدات عزيزم
ايشــــــالله
حوصله كه فراوون ميخواست آره خداييي گِل بازيش حال داد
مامان محمد
2 مرداد 91 10:40
بالاخره اومدی؟بابا کجا بودی پ
دلمون که تنگیده بود برات مدام میومدم و میدیدم که نیستی حالا که اومدی خبرای خوش با کارای جالب اومدی
بازم از این کارا بکن،منظورم ابتکارات خوشملتت
در ضمن سمیرا جون مبارک ایشاالله عروسی خودت.
بووووووووووووووووووس.


هان دیگه پَـــــ گاو و گوسفندتون کوووووووووووووو!!!!!
میسی عزیزم ایشالله عروسی پسرای خوشکلت
بوووووووووووووووس
مامان علی خوشتیپ
2 مرداد 91 13:36
آفرین خانوم هنرمند
البته من این مدلی دیده بودما...تازه روش با ساتن کار کرده بودن خیلی جالب شده بود
اول اسم عروس و داماد هم پشتش خالی کرده بودن
ولی واقعا حوصله میخواد...خیلی از این کارات خوشم میاد
حالا ناقلا نکنه تو دسته گلو گرفته باشی؟
ایشاالله عروسیه خودت.یه عکس میذاشتی از خودت ببینیم رفتی آرایشگاه چه شکلی شدی؟



مرسی گُلم
آره منم مدلای زیادی دیدم اما مدلی که میخوام برا عروسی خودم بدرستم هیچ جا ندیدین
وااااااااااااا مامان خوشتیپ علی پَس فکریدی کی گرفته ؟؟؟؟؟ خوووووو مهلومه که من میگیرم
والا راستش میترسم عسکمو بزارم اینجا آخه بدخواه مدخواه زیاد دارم
مامان علي خوشتيپ
3 مرداد 91 1:00
الهي قربون قلب پامت بشم.تو هم دعا كن برام
الهي همه عاقبت به خير بشيم
بدخواهات كين؟غلط بكننننننننننننننننننن
يه ندا بده بچه هاي جنوبو جمع ميگنم بيان سروقتشون


مامان علي خوشتيپ
3 مرداد 91 1:01
اي جونم پس عروسيت ديدنيه


حتمأ دعوتي
مام پارسا
3 مرداد 91 2:03
سلام عزیزم.همیشه به عروسی.
عروسی سمیرا جون مبارک باشه ایشالله.... به پای همدیگه پیر بشن.
ایششششششششششششششالله عروسی خودت جیگرررررررررر


به قربونت عزيزم
ايشالله
مام پارسا
3 مرداد 91 2:04
ماشین عروس هم خییییییییییییییلی باحال شده


همای
8 مرداد 91 14:16
خیلی فوق العاده است



خوشحالم که خوشت اومده
مامان امیر علی
15 مرداد 91 10:56
آقا منتظره بقیه داستانیما