یه خاطره بد
سلام دوس جونيا
ميبينم كه حضور همه كمرنگ شده بابا منو ميبينين چند روزه پام به نت باز نشده يه مشكلي برا پام پيش اومده بود يا به نوعي ميشه گفت چلاق شدم
خدا اين گرفتاريها رو برا هيشكي پيش نياره
امروز داشتم توي آرشيوم ميگشتم يهو چشمم به اين عكس افتاد و صحنه تلخ اون روز توي ذهنم تداعي شد
اونروز كه ميگم منظورم پارسال همين حدودا بود ، عصري بند و بساطمونو حاضر كرديم كه بريم خونه باغ آبجي صديقه ، خيلي داشت بهمون خوش ميگذشت، متين و اميرعباس مثل هميشه هوس استخر كردن
متين هواپيما باديشو انداخت توي استخر و اميرعباسم قايق موتوريشو ، همينجور داشتن بازي ميكردن و ما هم با خيال خوش توي ايوون دور هم نشسته بوديم ، اين وسط آبجي صديقه هي ميگفت اميرعباس مواظب باش، انقدر تكون تكون نخور روش ميفتيا يادمه بارها اين حرفو آبجي صديقه گوشزد كرد و هي روي اعصاب ما راه رفت
تا اينكه اميرعباس هوس كرد بره پيش متين، 2 تايي نشستن روي هواپيما و هي دور ميزدن ، ما هم همگي داشتيم برا خودمون خوش ميگذرونديم كه ديديم يهو يه صداي شالاپي بلند شد تا رومونو برگردونديم ديديم اي داد بيداد اميرعباسي وجود نداره بعد از چند لحظه اومد روي آب و دست و پا ميزد فوري محمد شوهر آبجي ناهيد پريد توي آب و نجاتش داد
منو ميگين مثل بيد داشتم ميلرزيدم ، ابجيم بيچاره اصن نميفهميد چيكار داره ميكنه ، آوردنش بيرون اما حالش زياد خوب نبود مثل بيد ميلرزيد بردنش داخل اتاق اما ما همچنان گيج و منگ بوديم
اونروزمون خراب شد ، همه دپرس شده بودن هيشكي ديگه حال و حوصله هم نداشت
حالا بزارين يه خاطره خنده دار از اونروز هم براتون تعريف كنم
وقتي محمد از استخر اومد بيرون تازه يادش افتاد كه اي دل غافــــــــــــل با موبايلش و دوربينش پريده توي آب
موبايلش توي جيب پيرنش و دوربين هم توي جيب شلوارش ، بيچاره انقدر هول شده بود كه اصن متوجه نشده
حالا موبايل و دوربين رو از جيباش در آورده ، صفحه دوربينه كه شده بود يه آكواريوم ناب همتاشو نميشد ديد ، بيچاره تازه هم گرفته بود ديگه نشد درستش كنه اما خدا رو شكر موبايلش روبراه شد
يه چند تا عكس خومشل هم از فرشته كوچولوم يافتيدم گفتم بزارم ادامه مطلب برين ببينين
امشب ینی میشه گفت امشب سه شنبه شبه یا به تاریخ وبلاگی 91/6/6 , (یادم اومد توی پرانتز بگم که 22 هم تولد منه دوستان یادشون باشه دست خالی تشریفشونو نیارن اینورا ) هوس کردم یه ایده جدیدمو پیاده کنم حالا میشه گفت همچین جدید هم نی ولی خُب چیز روتینی هم نی
امشب دلم خواست برا شام کوکو بپزونم , کوکوی سیب زمینی با متعلقات تُن ماهی و قارچ
فکر نمیکردم انقدر خومشزه از آب در بیاد آخه من شخصأ زیاد دل خوشی از تُن ماهی ندارم , خوشمزه شده جاتـــــــــــــــــــــــون سبز
مواد لازمش که احتیاجی به گفتن نداره دستور پختشم اینه که همه این مواد رو با هم قاطی پاتی میکنین و سرخشون میکنین
قابل توجه مامی خوشتیپ علی
با كي حرف ميزني ناقلا !!!!!! ؟؟؟؟؟؟
اوووووووووووووووووخ عزيزم چه كُپُل و ناز بودي
يعنيا با ديدن اين عكس كيف ميكنم نيگاش كنين چه با حسرت به شكلات خوردن متين نيگا ميكنه