شازده کوچولوی مامان
دوریم برا همه سخت بوده ، میدونم میدونم ای چه میشه کرد ، این شازده کوچولو توی این مدت مامانشو خیلییییییییییی اذیت کرد ، چشمتون روز بد نبینه این فروردینیو همه ش توی بیمارستان و این دکتر اون دکتر بودم از بس این شازده پسر بدیه اما خدا رو شکر الان بهترم و از اونجایی که دلم برا وبلاگم یه ریزه شده بود فوری اومدم یه سر بزنم بهشو اووووپسش کنم . گل پسر مامان این روزایی که گذشت خیلی برام سخت و سنگین بود ، تمام مدتی که توی تخت بیمارستان بودم فقط به سلامتی تو فکر میکردم و نگران تو بودم ، حاضر بودم دردای بعد از جراحی رو تحمل کنم تا کوچیکترین آسیبی به تو نرسه ، حالا بماند که دیگران هم خیلی نگران حال تو بودن مخصوصأ بابایی ...
نویسنده :
ღ.مامان مهديه.ღ
12:57