مسیح قندعسل مامسیح قندعسل ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

ღ.ناز دونه ی من.ღ

خونه خودم

1392/7/1 8:57
1,390 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به تمومی دوستای گلم خصوصأ مامی مبین جون، مامان پریسا جون، مامان محمد مهدی جون که خیلی به من لطف داشتن و از همین جا روی گلشونو میبوسم و ازتون معذرت میخوام که فرصت نشد به پیامها و نظراتون جواب بدم و بهتون سر بزنم ، ایشالله سر فرصت جبران میکنم

.

ماه پیش یه ماه خسته کننده و طاقت فرسا و در عین حال شیرین بود ، بالاخره من و همسری هم رفتیم سر خونه زندگی خودمون و مستقل شدیم، درسته خیلی اذیت شدم اما به خستگی و اذیتاش می ارزید، ایشالله عکسای آشیونه عشقمونو میذارم تا ببینید :خخخخخخخخخخخ

.

چند شبه قراره آقای رئیس همسری و خانواده شون بیان منزل  اما هی بدقولی میکنن امروز و فردا میکنن و روی اعصاب من دو میدانی میرن ، همسری کلی خرید کرده بود و منم کلی تدارک دیده بودم و براشون ژله هفت رنگ درست کرده بودم حالا بیا یخچالو نگاه کن ... اینا رو کجای دلم بزارم؟؟؟؟؟؟

دیشب مهمون ناخونده داشتم به جای مهمونایی که قرار بود بیان و نیومدن ، حالا همچی ناخونده هم نبودنا ، آجی صدیقه و جغله هاش و داداش و زن داداش تازه عروسم که برای اولین بار میومدن خونه م ، آخه نه اینکه مراسم من و داداشی به فاصله یه هفته بود ، خانومش دنبال کارای خودشون توی شهرش بود و کلی هم عذر خواهی کرد که نمیتونه بیاد ، منم چون قدرت درکم خیییییییییییلی بالاست گفتم اصلأ شرمنده نباش

خلاصه اینکه عصری که تصمیم گرفته بودم شام برای آقامون درست کنم هی غصه میخوردم که حالا خدایااااا اینهمه زیاد میاد چیکار کنم؟؟؟؟ میمونه میره توی یخچال بعدشم میدیم مرغامون نیشخند، تا بچه ها اومدن کلی خوشحال شدم ، البته هنوز دست بکار نشده بودم ولی چون نمیتونستم توی مواد دستورش دست ببرم مجبوری باید همونجوری پخته میشد

شام شبمون کاسترول بادمجون و سالاد فصل بود ، خداااااااااااا رو شکر امیرعباس و فاطمه عاشق ژله ن ، ینی با این حساب 2 جام از 8 جام ژله ای که درست کرده بودم هپولی شد، تموم مدتی که مواد شامو حاضر میکردم برای امیرعباس جالب بود که بدونه چی از آب در میاد ، آجی صدیقه بخاطر مدرسه امیرعباس نمیتونست زیاد بمونه ، آخه امیرعباس امسال اولیه یول، برای همینم از داداش خواست تا برسونتش خونه اما امیرعباس زیاد دوست نداشت بره یعنی میخواست شام بخوره آبجی هم گفت : خب تو پیش آجی مهدیه بمون بعد با دایی برگرد خونه

امیرعباس : نه

آبجی : خب ، آجی مهدیه سهمیه شامتو میده به دایی برات بیاره خونه مون

آجی مهدیه : اوه

 

این برشی از شامم که  فوق العاده خوشمزه بود و مهمونام کلی خوششون اومد

اینم سالاد

اینم دسر که ژله رنگین کمانه ، البته رنگین کمون من یه رنگش پریده نیشخند

ساعت 11:30 اینا بود داداش اینا رفتن و من سهمیه امیرعباسو دادم که براش ببره ، البته غذام آنچنان باقی نموند که بیشتر بهشون بدم و شرمنده شون نشم 

حدودای ساعت 12:30 یه اس ام اس اومد به گوشیم

من اون لحظه : o.O ، یعنی کی میتونه باشه این موقع شب ؟؟؟

اس ام اس گوشیم : آجی مهدیه دستت درد نکنه واقعأ خوشمزه بود زبان، از طرف ( فاطمه، امیرعباس، صدیقه، محمدعلی )نیشخند

من اون لحظه : ^.^ 

نووووووووووووووش جونشون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان پریسا
3 مهر 92 16:09
سلام به روی ماهت عزیزم. تو خوبی؟

بخشیدمت. خوب چه خبر؟


بی مزه

مامان پریسا
3 مهر 92 16:10
ه خوب خوشحال شدم. مبارک باشه عزیزم.ایشالله نی نی هاتو داخلش بزرگ کنی.


مرسی عزیزم
حالا کووووووووووووووووووو تا نی نی

مامان پریسا
3 مهر 92 16:13
خسته نباشی هم برای شام خوشمزه و هم ژله. البته ژله بیشتر شبیه به بالن میمونه

راستی دستور این غذا رو برامون بذار


بالون !!!!!

در اولین فرصت حتمأ (بهتره قول ندم من )

مامی محمدمهدی
4 مهر 92 15:44
بَه بَه از این وراااااااا نکنه راه گم کردی عروس خانم کجا بودی دختر دلمون هزار و یک راه رفت (البته راههای خوب،خوب) بله دیگه، می بینم خونه شوهر هم دست از این کارات وَرنداشتی و همچنان کدبانوییت رو به رخ شوهری می کشیعروس خوش سلیقه به شما میگن دیگه از این حرفا گذشته عزیزم برات آرزوی خوشبختی و شادکامی دارم و خوشحالم که به آشیونه مشترکتون پیوستید


مرسی عزیزم
اتفاقأ اینجاست که آدم باید هنراشو رو کنه

مامان امیرعلی
4 مهر 92 20:06
آقا یکی به این آجی مهدیه یاد بده که چجوری باید جواب کامنت رو بده


آجی مهدیه خودش بلده تو حرص نخور
خاله جونی
9 مهر 92 18:39
به به خانم خوش سلیقه مبارک باشه خانومی ایشالا سالیان سال در کنار همسری زندگی کنید
مامان محمد
18 مهر 92 0:49
بابا هنرمند...بازم از هنرات نوشتى? نميگى ما اينارو ميبينيم يه وقتى دلمون ميخواد? مهديه جون از عكسا معلومه كه خوردنيا خيييييييييييلى خوشمزه شدن...دستت درد نكنه كه دلمونو آب كردى. راستى مباركه رفتين خونه خودتون...ايشششششششالله به پاى هم پير شين مادر.
کاکل زری یا ناز پریییی
22 مهر 92 20:01
مهدیه جونممممممممم خیلی دلم برات تنگ شده بوددددددددددد خیلیییییییییییی ابجی هنرمند خودمیییییییییییی این همه هنرررررررررررررررررررررررررر الهی خوشبخت شی عزیز دلممممممممممممممم
مبین فرفری
30 مهر 92 20:38
سلام عزیزم دوباره تبریک خیلی خوشحال شدم . کمی نامزد بازی میکردی بعد بابا، عجله برای چی بود دخملی. امیر عباس جون مبارک باشه خاله جون امیدوارم تو درس هات موفق باشی
مبین فرفری
10 آبان 92 0:40
اخ اخ این خونه داری چه کردی که دیر به دیر میای کجایی بابا دلمون گرفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مبین فرفری
10 آبان 92 0:50
بیا پیشم سوپراز دارم برات آجی جون