مسیح قندعسل مامسیح قندعسل ما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

ღ.ناز دونه ی من.ღ

9 ماهگی مرد کوچیک خونه مون

1394/4/10 9:05
977 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ناز دونه من ... با یه حال زار نشستم تا از اتفاقات چند روز گذشته بگم اما حال زارم بخاطر بیخوابیها و نگرانیهای شب گذشته ست ، مسیحم .... چی شده بود نمیدونم چه دردی داشتی نمیدونم اما دیشب نیمه های شب یهو توی خواب فریااااااااااااااااااااد زدی و گوله گوله اشک میریختی ، بغلت کردم و توی بغلم فشردمت اما گریه هات شدت میگرفت .... سرم درد میکرد، چشمام سیاهی میرفت ، پاشدم توی بغلم تکون تکون رات میبردم اما بازم گریه بازم اشک ... سرم گیج میرفت گذاشتمت تو بغل بابایی و تلو تلو خورون رفتم توی آشپزخونه تا برات دارویی چیزی بیارم مرحم دردت بشه ... خب چی ببرم؟؟؟ اصن پسرکم چش شده؟؟ دلش درد میکنه؟ پهلو درده؟ خواب بد دیده؟؟؟ واااااااااااااااای نمیدونم .... با شدت گریه های تو منم اشک میریختم و استامینیفونتو میریختم توی قاشق .. شمار قطره هاش از دستم در رفت ... با یه حال پریشون ریختم توی حلقت ... انقدر گریه کرده بودی که صدات گرفته بود ، سرت شل شده بود روی دستای بابایی .... دستمو گرفتم به دیوار تا نیفتم ، بابایی تازه اون موقع متوجه شد حال خودمم خوب نیس ... نشوندم لبه تخت و گفت : تو رو خدا تو دیگه از حال نرو تا یه خاکی تو سرم بریزم ... همینجور که مسیح توی بغلش بود رفت یه لیوان آب قند برام درست کرد و آورد و داد خوردم و گفت تو بخواب من آرومش میکنم .... کدوم مادری رو دیدی بچه ش از دردی فریاد بزنه و بتونه بخوابه ؟؟؟ دل نگرون بودم چت شده ؟ با ناز و نوازش های بابایی کمی آروم شدی به بابایی گفتم بیارتت تا یه کم شیر بخوری ، دهنت خشکیده بود ... دیگه هیچی نفهمیدم انگار از حال رفته باشم ... بابایی گفت خوابوندتت اما بعد از دو ساعت که توی طول خونه توی بغلش رات برده بود .... صبح جفتمون با یه حال نذار بیدار شدیم تا بیایم سر کار ... تو توی خواب معصوم بودی ... انقدر آروم خوابیده بودی که انگار دیشب هیچ اتفاقی نیفتاده... اما مامانی هنوزم سرش گیجه ، یه حالتی بین نفقان و پوچی ، یه حالت سنگینی و سیاهی.... شاید بخاطر فشار کار این مدته ، شایدم بخاطر گرسنگی و ضعف ...

هشتم تیر عسل مامان نه ماهه شد ، مامی اون روز و دو روز قبلش رو مرخصی گرفته بود تا هم به عسل خونه برسه هم خودش استراحت کنه ... روز هشتم ساعت 12 با هم رفتیم مرکز بهداشت ، رشد وزنت هیچ تغییری نکرده بود که البته خودمم حدس میزدم زیاد وزن نگرفته باشی اما نه دیگه در این حد که نمودار وزنت هیچ تغییری نکرده باشه، خیلی نگران شدم !!! پسرکم، مرد کوچیک خونه مون نحیف و لاغر شده ،

خانمه هر سوالی میپرسید خیلی کوتاه و شمرده جواب میدادم ... با خودم گفتم من توی غذا خوردنش کم نمیذارم که !! تموم وقتم توی آشپزخونه م ، یا دارم سوپ درست میکنم ، یا پوره یا کته ... اما این چند وقت برگشتنم به اداره خیلی اذیتت کرد ... بازم جای شکرش باقیه که وزنت کمتر از قبل نشده بود

از اون روز رژیم غذاییتو تغییر دادم ، خانمه گفت 15 روز دیگه بیار مجددآ وزنشو چک کنم .. انشاالله که همه چیز درست بشه و مثل سابق وزن بگیری و مامانی از نگرانی در بیاد

مرد کوچیکم دمر میشه و سینه خیز میره منتها برعکس و عقب عقب ، اخ که قربون جیگرم برم که تموم کارهاش تک و منحصر به فرده

دیشب با هم یه بازی میکردیم .... مامی پتو مخمله رو پهن کرد وسط اتاق و پسرکشو دمر گذاشت روی پتو و از اون عقب کشیدش سمت خودش ، کلی خوشت میومد بعد پسرکم عقب عقب میرفت آخر پتو دستاشو دراز میکرد یعنی اینکه بکشم جلو ، یه نیم ساعتی با هم بازی کردیم و کلی خندیدیم ، بعدشم خسته شدی و یه کوچولو خوابیدی

بازم مثل همیشه بریم ببینیم گل پسرکم چه حرفایی برا گفتن داره ....

به مامی تو کارهاش کمک میکنم به همچین گل پسری هستم من

داشتیم خندوانه میدیدیم سه تایی یهویی هوش هندوانه کلدم

مشیح کوشولو مدل می شووووووووووووووود ...

پ.ن.مامی : جیگرتو بخورم من مامانی ... یعنی کشته مردیه این جیب شورتکتم که زده بیرون

آی کدو قل قل ژن تو ندیدی پیلژن؟؟؟؟

ای کیو سان .... تیک تاک تیک تاک .... پیله ژنه تو کدو قایم شده ... آله آله

خونه خاله بودیم ..خوافم بلده .. جدیدآ همه ش دوشت دالم این شکلی بخوافم

پ.ن.مامی : قربون عشقم برم که مدتیه شب تا صبح دمر میخوابه و عشق میکنه از مدل خوابیدنش

.

باژم من و خوافیدن و شب و مامی و موبایلش

پ.ن.مامی : یعنی عششششششق میکنم از دیدن این عکس

.

از خدا میخوام تموم طول راه ناهموار زندگیت صحیح و سالم قدم برداری و این جاده ها رو پشت سر بذاری

عااااااااااااااااااااااااااااشقتم شاه پسرکم بوس

پسندها (3)

نظرات (2)

همراه رایانه
10 تیر 94 11:14
همراه رایانه مرکزی برای پاسخگویی به سوالات رایانه ای تلفن :9099070345 www.poshtyban.ir
مامی محمدمهدی
20 مرداد 94 16:24
ای جااااااااااااااانم مدل خوابیدنشو