سال نو روزای نو
یه سلام گررررررررررررررررم به تموم دوستای گلم که همیشه همراه و همدمم بودن و حرفای قشنگشون باعث دلگرمیم شد و روزای قشنگی رو برام رقم زد ، جا داره از تک تکتون تشکر کنم و روی گلتونو ببوسم
سال نو رو به همگیتون تبریک میگم و سالی سرشار از برکت و موفقیت و معنویت رو از خدا برتون آرزو میکنم.
روزهای گذشته هم روزای سخت و طاقت فرسایی بودن برام هم روزای شیرین و لذت بخشی
از خدا ممنونم که یه سال دیگه بهم فرصت داد در کنار خونواده م بمونم و از همراهی شماها لذت ببرم
همیشه عاااااااااااااااااشق شور و هیجان قبل از عید بودم اما با دنیای بعد از عید زیاد سازگاری ندارم و لذت چندانی برام نداره ، راستش یه جورایی دلم میگیره چراشو هم نمیدونم
امسال بالاجبار مرخصی های روی دستم مونده رو چند روز آخر سال زدم توی رگ و خونه نشین شدم ، یه روزشم با آبجیها رفتیم برا خرید ، روز قشنگ و طاقت فرسایی بود ، خعععلللللللی خسته شده بودیم مخصوصأ با سه تا جوجه ای که همراهمون بودن ، طفلی آبجی ناهید از همه بیشتر خسته شد ، فاطمه زهرا امون بهش نمیداد و زار میزد که میخوام بغل بشم ، بدبختانه بغل هیشکی جز مامانشم نمیشد
جاتون خالی نه توی خیابونا جای سوزن انداختن بود نه توی مغازه ها ، ولی در کل خوش گذشت
طبق معمول همیشه اولین جایی که انتخاب کردیم مجتمع ستاره بود ، تازه رفتیه بودیم طبقه آخر که دیدم یه مینی موس گنده داره اونجا ورجه وورجه میکنه ، ازش خواهش کردم که با جوجه های ما یه عکس بندازه، با جون و دل قبول کرد ، وقتی بهش گفتم میشه لطفأ اون کالسکه رو بزارین اون گوشه تا من عکسمو بندازه برگشت بهم گفت : اوووووووووووه این بچه مه باید پیشم بمونه
ما رو میگی ؟؟؟؟؟ ای جااااااااااااااااااااااان چه مامانی
حالا دیگه سال تحویل شده و همه پی عید دینی اما من و همسری پی خرید ماهی قرمز ، آخه نتونسته بودیم ماهی بخریم و بعد از سال تحویلم هیچ جا ماهی گیر نیاوردیم ، همسری هم گفت حالا نباید ماهیه قرمز باشه که !!!!
رفتیم یه دونه ماهی طلایی آکواریومی گرفتیم و گذاشتیم توی سفره مون ، ولی از اونجایی که خدا به داد دل شکسته ها میرسه فردا شبش که رفته بودیم خونه داداش هادی دیدم 2 تا ماهی قرمز خووووشکل توی تنگشه ، الکی گفتم امیرعلی یه دونه شو میدی عمه؟؟؟؟؟ اون لحظه که چیزی نگفت اما وقتی میخواستیم بیایم خونه دیدم جفتشونو با تنگش آورده جلوم و میگه : بیا عمه اینا مال تو
منم حساااااااااااااااااس با جون و دل قبول کردم اما بدون تنگش
از اونجایی که یه دونه نی نی شیطون توی خونه دارم و عاااااااااشق چیزای شکستنیه وقتی اومدیم خونه تازه یادمون افتاد ای بابا تنگ نداریم که .....
دیشب رفتیم تنگ خریدیم چه هواااااااااااااااا ... اینم عکس سفره م و تنگ و ماهیهای خوشکلم
اینم سفره هفت سین مانتو ارکیده یزد
اینم تخم مرغهای سفره منو سفره ارکیده ، نه خدااااااااایی قضاوت کنید کدوممون هنرمون بیشتر بوده ؟؟
خووووووووو معلومه که تخم مرغای اون حاضریه و احتمالأ تخم مرغ ژنتیکیه چون خیلی درشت بود اما من برا رسیدن به هدفم بیشتر از ده بار ، ده جای دستمو سوزوندم بععععععععععععععله
تا یه روز دیگه باااااااااااای